معنی 시작하다
시작하다
شروع کردن، شروع کنید، آغاز کردن، راه اندازی کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 시작하다
조작하다
조작하다
دَستکاری کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
시험하다
시험하다
آزمایِش کَردَن، تِست کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
시행하다
시행하다
اِجرایِ قانون کَردَن، اِجرا کُنَند
دیکشنری کره ای به فارسی
시도하다
시도하다
تَلاش کَردَن، سَعی کُنید، سَعی کَردن
دیکشنری کره ای به فارسی
재시작하다
재시작하다
دُوبارِه شُروع کَردَن، راه اَندازی مُجَدَّد
دیکشنری کره ای به فارسی