معنی 습격하다
습격하다
حمله کردن، حمله کنند
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 습격하다
공격하다
공격하다
حَمله کَردَن، حَملِه کُنَند
دیکشنری کره ای به فارسی
반격하다
반격하다
مُقابَلِه کَردَن، ضِدِّ حَملِه
دیکشنری کره ای به فارسی
목격하다
목격하다
شاهِد بودَن، شاهِد
دیکشنری کره ای به فارسی
포격하다
포격하다
بارِش شَدید کَردَن، بُمباران، بُمباران کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی