معنی 순찰하다
순찰하다
گشت زدن، گشت زنی
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 순찰하다
순환하다
순환하다
چَرخاندَن، گَردِش کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی
관찰하다
관찰하다
مُشاهِدِه کَردَن، مُشاهِدِه کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
경찰하다
경찰하다
پُلیس را نَظارَت کَردَن، پُلیس
دیکشنری کره ای به فارسی