معنی 소화하다
소화하다
هضم کردن، هضم
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 소화하다
소개하다
소개하다
مُعَرّفی کَردَن، مُعَرِّفی کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
소집하다
소집하다
گِردِ هَم آمَدَن، تَشکیل جَلَسِه دَهَد
دیکشنری کره ای به فارسی
소유하다
소유하다
مالِک بودَن، خُود، دارا بودَن
دیکشنری کره ای به فارسی
소송하다
소송하다
دَعوی کَردَن، دادخوٰاهی
دیکشنری کره ای به فارسی
소비하다
소비하다
مَصرَف کَردَن، مَصرَف کُنَند
دیکشنری کره ای به فارسی
정화하다
정화하다
پاکسازی کَردَن، خالِص کَردَن، پاک کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
진화하다
진화하다
تَکَامُل یافتَن، تَکَامُل یابَد
دیکشنری کره ای به فارسی
전화하다
전화하다
شُمارِه گِرِفتَن، تَماس بِگیرید، تَماس گِرِفتَن، تِلِفُن زَدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
간소화하다
간소화하다
سادِه کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی