معنی 소집하다
소집하다
گرد هم آمدن، تشکیل جلسه دهد
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 소집하다
소개하다
소개하다
مُعَرّفی کَردَن، مُعَرِّفی کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
소화하다
소화하다
هَضم کَردَن، هَضم
دیکشنری کره ای به فارسی
소유하다
소유하다
مالِک بودَن، خُود، دارا بودَن
دیکشنری کره ای به فارسی
소송하다
소송하다
دَعوی کَردَن، دادخوٰاهی
دیکشنری کره ای به فارسی
소비하다
소비하다
مَصرَف کَردَن، مَصرَف کُنَند
دیکشنری کره ای به فارسی
수집하다
수집하다
جَمع آوَری کَردَن، جَمع آوَری کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
고집하다
고집하다
زیاد اِصرار کَردَن، اِصرار کُنید، اِصرار کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
모집하다
모집하다
ثَبتِ نام کَردَن، اِستِخدام کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
편집하다
편집하다
ویرایِش کَردَن، ویرایِش کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی