معنی 세분하다
세분하다
تقسیم کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 세분하다
처분하다
처분하다
دَفع کَردَن، دور اَنداختَن
دیکشنری کره ای به فارسی
구분하다
구분하다
تَقسیم کَردَن، تَقسیم کُنید، جُدا کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
충분하다
충분하다
کافی بودَن، بِه اَندازِه کافی
دیکشنری کره ای به فارسی