معنی 성별하다
성별하다
مقدّس کردن، تقدیس کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 성별하다
성장하다
성장하다
رُشد کَردَن، بُزُرگ شُدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
성숙하다
성숙하다
بالِغ شُدَن، بالِغ
دیکشنری کره ای به فارسی
성공하다
성공하다
مُوَفّق شُدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
차별하다
차별하다
تَبعیض کَردَن، تَبعیض قائِل شُدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
구별하다
구별하다
تَمیز دادَن، مُتِمایِز کَردَن، تَشخیص دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
식별하다
식별하다
شِناسایی کَردَن، شِناسایی کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی