معنی 설립하다
- 설립하다
- تاسیس کردن، ایجاد کند، بنیاد گذاشتن، ایجاد کردن
واژههای مرتبط با 설립하다
설치하다
- 설치하다
- نَصب کَردَن، نَصب کُنید
설정하다
- 설정하다
- تَنظِیم کَردَن، مَجموعِه
설문하다
- 설문하다
- نَظَرسَنجی کَردَن، نَظَرسَنجی
설명하다
- 설명하다
- توضیح دادَن، تُوضِیح دَهید، تَصوِیر کِشیدَن
설득하다
- 설득하다
- تَرغِیب دادَن، مُتِقاعِد کَردَن، قانِع کَردَن
설교하다
- 설교하다
- مُوعِظِه کَردَن، مُوعِظِه کُن
설계하다
- 설계하다
- طَرّاحی کَردَن، طَرّاحی
고립하다
- 고립하다
- جُدا کَردَن، مُنزَوی کَردَن