معنی 생각하다
생각하다
تصوّر کردن، فکر کن، اندیشیدن، تفکّر کردن، فکر کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 생각하다
생존하다
생존하다
زِندِه ماندَن
دیکشنری کره ای به فارسی
생성하다
생성하다
ایجاد کَردَن، ایجاد کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
생산하다
생산하다
تَولِید کَردَن، تَولِید کُنَند
دیکشنری کره ای به فارسی
생략하다
생략하다
حَذف کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
생동하다
생동하다
زِندِه کَردَن، پُر جُنب و جوش
دیکشنری کره ای به فارسی
지각하다
지각하다
دَرک کَردَن، دیر شَوَد
دیکشنری کره ای به فارسی
조각하다
조각하다
تراشیدَن، حَک کَردَن، مُجَسَّمِه ساختَن
دیکشنری کره ای به فارسی
양각하다
양각하다
بَرجَستِه کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی