معنی 사임하다
사임하다
استعفا دادن، استعفا دهد
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 사임하다
사회하다
사회하다
قِضاوَت کَردَن، مِیزبَان
دیکشنری کره ای به فارسی
사용하다
사용하다
اِستِفادِه کَردَن، اِستِفادِه کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
사색하다
사색하다
تَفَکُّر کَردَن، تَأَمُّل کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی
사면하다
사면하다
عَفْوْ دادَن، عَفو
دیکشنری کره ای به فارسی
사랑하다
사랑하다
عِشق وَرزیدَن، عِشق، دوست داشتَن
دیکشنری کره ای به فارسی
사냥하다
사냥하다
شِکار کَردَن، شِکار
دیکشنری کره ای به فارسی
사교하다
사교하다
اِجتِماعی شُدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
사과하다
사과하다
پوزِش خوٰاستَن، عُذرخوٰاهی کُن
دیکشنری کره ای به فارسی
위임하다
위임하다
کُمیسیون دادَن، نَمَایَندِه، واگُذار کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی