معنی 뿌리를 내리다
뿌리를 내리다
ریشه دادن، ریشه کن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 뿌리를 내리다
셔터를 내리다
셔터를 내리다
پَردِه بَستَن، شاتِر را پایین بیاوَر
دیکشنری کره ای به فارسی
다리를 벌리다
다리를 벌리다
سَوار شُدَن دُو طَرَفه، پاها را باز کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
뿌리내리다
뿌리내리다
جُدا کَردَن، ریشِه کُن
دیکشنری کره ای به فارسی