معنی 빗나가다
빗나가다
منحرف شدن، منحرف کردن، انحراف پیدا کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 빗나가다
지나가다
지나가다
عَمَل کَردَن، عُبور کُن، عُبور کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
나가다
나가다
خارِج شُدَن، بِرو بیرون
دیکشنری کره ای به فارسی