معنی 비체계적으로
비체계적으로
بی نظم، غیر سیستماتیک
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 비체계적으로
체계적으로
체계적으로
بِه طُورِ سیستِمی، بِه صورَتِ سیستِماتیک
دیکشنری کره ای به فارسی
기압계적으로
기압계적으로
بِه طُورِ فِشارسَنجی، اَز نَظَرِ فِشارسَنجی
دیکشنری کره ای به فارسی
비효율적으로
비효율적으로
بِه طُورِ بی اَثَر، بِه طُورِ ناکارآمَد
دیکشنری کره ای به فارسی
비활동적으로
비활동적으로
بِه طُورِ غِیرِفَعّال، بِه صورَت غِیرِ فَعّال
دیکشنری کره ای به فارسی
비현실적으로
비현실적으로
غِیرِواقِعی
دیکشنری کره ای به فارسی
비합리적으로
비합리적으로
بِه طُورِ غِیرِمَنطِقی، غِیرِ مَنطِقی
دیکشنری کره ای به فارسی
비폭력적으로
비폭력적으로
غِیرِ خُشونَت آمیز، بِدونِ خُشونَت
دیکشنری کره ای به فارسی
비파괴적으로
비파괴적으로
بِه طُورِ غِیرِ مُخَرِّب، غِیرِ مُخَرِّب
دیکشنری کره ای به فارسی
비특정적으로
비특정적으로
غِیرِمُشَخَّصاً، غِیرِ اِختِصاصی
دیکشنری کره ای به فارسی