معنی 비난하다
비난하다
سرزنش کردن، انتقاد کنید، محکوم کردن، انتقاد کردن، نسبت دادن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 비난하다
비판하다
비판하다
اِنتِقاد کَردَن، اِنتِقاد کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
비난하며
비난하며
با سَرزَنِش، سَرزَنِش کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
비난하는
비난하는
سَرزَنِش آمیز، مُتَّهَم کُنَندِه
دیکشنری کره ای به فارسی
비교하다
비교하다
مُقایِسِه کَردَن، مُقایِسِه کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
비유하다
비유하다
مُقایِسِه کَردَن، مُقایِسِه کُنید، مُشَابِه دانِستَن
دیکشنری کره ای به فارسی
비방하다
비방하다
تُهمَت زَدَن
دیکشنری کره ای به فارسی