معنی 분해되다
분해되다
فاسد شدن، متلاشی شدن، متلاشی کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 분해되다
분해하다
분해하다
جُدا کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی