معنی 분산화
분산화
تمرکززدایی، عدم تمرکز
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 분산화
분할화
분할화
تَقسیم کَسری، بَخش بَندی، تِکِّه تِکِّه شُدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
분산된
분산된
غِیرِ مُتِمَرکِز، تَوزِیع شُدِه اَست
دیکشنری کره ای به فارسی
분극화
분극화
قُطب بَندی، قُطبی شُدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
탄산화
탄산화
کَربُناتِه شُدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
산화
산화
اُکسایِش، اُکسیداسِیون
دیکشنری کره ای به فارسی