معنی 분비하다
분비하다
ترشّح کردن، ترشّح کنند
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 분비하다
소비하다
소비하다
مَصرَف کَردَن، مَصرَف کُنَند
دیکشنری کره ای به فارسی
준비하다
준비하다
داماد شُدَن، آمادِه کُنید، آمادِه کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
로비하다
로비하다
لابی کَردَن، لابی
دیکشنری کره ای به فارسی
분해하다
분해하다
جُدا کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
분할하다
분할하다
تَقسیم کَردَن، تَقسیم کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
분출하다
분출하다
فَوَران کَردَن، سَرپیچ کَردَن، جوشیدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
분석하다
분석하다
تَحلیل کَردَن، تَجزِیَه و تَحلیل کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
분리하다
분리하다
جُدا کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
분류하다
분류하다
طَبَقِه بَندی کَردَن، طَبَقِه بَندی کُنید، دَستِه بَندی کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی