معنی 부풀다 부풀다 نفخ کردن، باد کردن، برآمدگی پیدا کردن، تورّم ایجاد کردن، ورم کردن دیکشنری کره ای به فارسی
풀다 풀다 آزاد کَردَن، باز کَردَن، شُل کَردَن، باز کَردَن پیچیدِگی ها، باز کَردَن گِرِه ها، باز کَردَن بَستِه بَندی دیکشنری کره ای به فارسی