معنی 봉사하다
봉사하다
خدمت کردن، خدمت کنید
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 봉사하다
조사하다
조사하다
بَررَسی کَردَن، بَررَسی کُنید، تَحقِیق کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
필사하다
필사하다
رونِوِشت بَرداری کَردَن، رونِویسی
دیکشنری کره ای به فارسی
방사하다
방사하다
تاباندَن، تابِش می کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی
인사하다
인사하다
سَلام دادَن، سَلام کَردَن، اَدایِ اِحتِرام کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
익사하다
익사하다
غَرق شدن
دیکشنری کره ای به فارسی
검사하다
검사하다
بازرَسی کَردَن، بازرَسی، مُورِدِ بَررَسی قَرار دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
감사하다
감사하다
قَدردانی کَردَن، مُتَشَکّرم، مُمَیِّزی کَردَن، تَشَکّر کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
묘사하다
묘사하다
تَرسیم کَردَن، تَوصِیف کُنید، تَصوِیر کِشیدَن، تَوصِیف کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
봉인하다
봉인하다
مُهر کَردَن، مُهر و موم
دیکشنری کره ای به فارسی