معنی 복잡하게 하다
복잡하게 하다
مشکل کردن، پیچیده کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 복잡하게 하다
소원하게 하다
소원하게 하다
بیگانِه کَردَن، غَریبِه
دیکشنری کره ای به فارسی
지루하게 하다
지루하게 하다
کِسِل کُنَندِه بودَن، مَتِّه
دیکشنری کره ای به فارسی
조용하게 하다
조용하게 하다
ساکِت کَردَن، سُکوت
دیکشنری کره ای به فارسی
과도하게 하다
과도하게 하다
زیادِه رَوی کَردَن، زیادِه رَوی
دیکشنری کره ای به فارسی
시큼하게 하다
시큼하게 하다
تُرش کَردَن، تُرش
دیکشنری کره ای به فارسی
신성하게 하다
신성하게 하다
مَحفوظ کَردَن، تَقدیس کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
동일하게 하다
동일하게 하다
مُعادِل بودَن، هَمان را بِساز
دیکشنری کره ای به فارسی
따뜻하게 하다
따뜻하게 하다
گَرم کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
몰두하게 하다
몰두하게 하다
مَشغول کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی