معنی 변동하다
변동하다
نوسان داشتن، نوسان داشته باشد
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 변동하다
선동하다
선동하다
تَحرِیک کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
생동하다
생동하다
زِندِه کَردَن، پُر جُنب و جوش
دیکشنری کره ای به فارسی
진동하다
진동하다
لَرزیدَن، لَرزِش
دیکشنری کره ای به فارسی
행동하다
행동하다
عَمَل کَردَن، عَمَل کُنید، رَفتار کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
해동하다
해동하다
یَخ زُدایی کَردَن، آب شُدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
변환하다
변환하다
تَبدیل کَردَن، تَبدیل کُنید، تَغییر دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
변호하다
변호하다
دِفاع کَردَن، دِفاع کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی
변형하다
변형하다
تَحرِیف کَردَن، تَبدیل کُنید، تَبدیل کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
변장하다
변장하다
پِنهان کَردَن، مُبَدِّل کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی