معنی 배신한
배신한
بی وفا، خیانت کرده
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 배신한
배신자
배신자
خائِن، چَرخَندِه
دیکشنری کره ای به فارسی
배신의
배신의
خِیانَتکارانِه، خائِنانِه، خِیانَت کار، خِیانَت آمیز
دیکشنری کره ای به فارسی
배신당한
배신당한
خِیانَت شُدِه، خِیانَت کَردِه
دیکشنری کره ای به فارسی
임신한
임신한
باردار، حامِلِه
دیکشنری کره ای به فارسی
배신
배신
بی وَفایی، خِیانَت، خِیانَت کاری
دیکشنری کره ای به فارسی