معنی 배수하다
배수하다
آب کشیدن، تخلیه
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 배수하다
접수하다
접수하다
تَصاحُب کَردَن، قَبول کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
흡수하다
흡수하다
جَذب کَردَن، جَذب کُنَند
دیکشنری کره ای به فارسی
회수하다
회수하다
جُبران کَردَن، بازیابی، بازیابی کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
밀수하다
밀수하다
قاچاق کَردَن، قاچاق
دیکشنری کره ای به فارسی
배회하다
배회하다
پیچیدَن، سَرگَردان، پَرسِه زَدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
배포하다
배포하다
تَوزِیع کَردَن، تَوزِیع کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
배치하다
배치하다
دَستِه بَندی کَردَن، مَحَل، اِستِقرار دادَن، قَرار دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
배출하다
배출하다
تَخلِیَه کَردَن، تَخلِیَه
دیکشنری کره ای به فارسی
배제하다
배제하다
جِلوگیری کَردَن، حَذف کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی