معنی 방탕한
방탕한
بی پروا، فاسق
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 방탕한
방종한
방종한
خودسِتا، خُودخوٰاه، خودراضی
دیکشنری کره ای به فارسی
방대한
방대한
حَجیم، مَهیب
دیکشنری کره ای به فارسی
음탕한
음탕한
هَوَس ران، هَوَس اَنگیز
دیکشنری کره ای به فارسی
방탕
방탕
فَساد، فَسق
دیکشنری کره ای به فارسی