معنی 반전하다
반전하다
برعکس کردن، معکوس
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 반전하다
회전하다
회전하다
غَلتیدَن، چَرخاندَن، چَرخیدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
반응하다
반응하다
وَاکُنِش نِشان دادَن، وَاکُنِش نِشان دَهَند
دیکشنری کره ای به فارسی
반영하다
반영하다
بازتابیدَن، مُنعَکِس کُنَند
دیکشنری کره ای به فارسی
반복하다
반복하다
حَلقِه زَدَن، تِکرَار کُنید، تِکرار کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
반박하다
반박하다
مُخالِفَت کَردَن، رَد کَردَن، جَواب تُند دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
반문하다
반문하다
بازجویی کَردَن، سُؤال
دیکشنری کره ای به فارسی
반란하다
반란하다
شورِش کَردَن، شورِش
دیکشنری کره ای به فارسی
반대하다
반대하다
مُخالِفَت کَردَن، مُخالِفَت کُنَند، اِعتِراض کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
반격하다
반격하다
مُقابَلِه کَردَن، ضِدِّ حَملِه
دیکشنری کره ای به فارسی