معنی 반복하다
반복하다
حلقه زدن، تکرار کنید، تکرار کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 반복하다
정복하다
정복하다
فَتح کَردَن، تَسخیر کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی
항복하다
항복하다
تَسلِیم کَردَن، تَسلِیم شُدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
회복하다
회복하다
بازیابی کَردَن، بِهبود مِی یابَند
دیکشنری کره ای به فارسی
굴복하다
굴복하다
تَسلِیم شُدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
극복하다
극복하다
غَلَبِه کَردَن، غَلَبِه کُنَد، غَلَبِه پِیدا کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
반전하다
반전하다
بَرعَکس کَردَن، مَعکوس
دیکشنری کره ای به فارسی
반응하다
반응하다
وَاکُنِش نِشان دادَن، وَاکُنِش نِشان دَهَند
دیکشنری کره ای به فارسی
반영하다
반영하다
بازتابیدَن، مُنعَکِس کُنَند
دیکشنری کره ای به فارسی
반박하다
반박하다
مُخالِفَت کَردَن، رَد کَردَن، جَواب تُند دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی