معنی 물리치다
물리치다
دفع کردن، شکست، رد کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 물리치다
소리치다
소리치다
فَریاد کِشیدَن، فَریاد بِزَن
دیکشنری کره ای به فارسی