معنی 무너지는
무너지는
در حال فروپاشی
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 무너지는
무너지다
무너지다
فَروَری کَردَن، فُروپاشی، اُفت کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی