معنی 만들다
만들다
ایجاد کردن، ساختن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 만들다
흔들다
흔들다
آرامِش دادَن، تِکان دادَن، لَرزاندَن، حَرَکَت دادَن، سَنگین کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
시들다
시들다
خُشک شُدَن، پَژمُردِه شُدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
멍들다
멍들다
داغ کَردَن، کَبودی
دیکشنری کره ای به فارسی
만지다
만지다
لَگام زَدَن، لَمس کُنید، دَستکاری کَردَن، لَمس کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
만나다
만나다
مُلاقات کَردَن، مُلاقات کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
들다
들다
بُلَند کَردَن، نِگَه دارید
دیکشنری کره ای به فارسی