معنی 마취하다
마취하다
بی حسّ کردن، بیهوش کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 마취하다
착취하다
착취하다
اِستِثمار کَردَن، بَهرِه بَرداری کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی
탈취하다
탈취하다
غَصب کَردَن، تَصاحُب
دیکشنری کره ای به فارسی