معنی 로드하다
로드하다
بارگذاری کردن، بار
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 로드하다
로비하다
로비하다
لابی کَردَن، لابی
دیکشنری کره ای به فارسی
패드하다
패드하다
ضَخیم کَردَن، پَد
دیکشنری کره ای به فارسی