معنی 도착하다
도착하다
رسیدن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 도착하다
집착하다
집착하다
وَسوَاس داشتَن، وَسوَاس
دیکشنری کره ای به فارسی
흡착하다
흡착하다
جَذب کَردَن، جَذب
دیکشنری کره ای به فارسی
도박하다
도박하다
قُمار کَردَن، قُمار
دیکشنری کره ای به فارسی
도달하다
도달하다
رِسیدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
도전하다
도전하다
چالِش کَردَن، چالِش، جُرأت داشتَن، نادیدِه گِرِفتَن
دیکشنری کره ای به فارسی