معنی 대조하다
대조하다
تضاد داشتن، کنتراست
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 대조하다
제조하다
제조하다
تَولِید کَردَن، ساخت
دیکشنری کره ای به فارسی
양조하다
양조하다
دَم کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
개조하다
개조하다
بازسازی کَردَن، بازسازی، دُوبارِه بازسازی کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
강조하다
강조하다
تَاکید کَردَن، تَأکید کُنَند، بَرجَستِه کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
위조하다
위조하다
جَعلی بودَن، تَقَلُّبی، تَحرِیف کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
대화하다
대화하다
صُحبَت کَردَن، صُحبَت کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
대표하다
대표하다
نَمَایَندِگی کَردَن، نَمَایَندِگی کُنَد، نَمادین کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
단조하다
단조하다
آب شُدَنِ فِلِز، جَعل کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
대체하다
대체하다
جایگُزین کَردَن، جایگُزین کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی