معنی 담배 피우다
담배 피우다
دود کردن، دود
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 담배 피우다
담배를 피우다
담배를 피우다
فیلتِر کَردَن، دود
دیکشنری کره ای به فارسی
향을 피우다
향을 피우다
عِطر زَدَن، بُخور دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
꽃을 피우다
꽃을 피우다
گُل دادَن، شُکوفِه دادَن
دیکشنری کره ای به فارسی