معنی 농축하다
농축하다
متراکم کردن، متمرکز کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 농축하다
압축하다
압축하다
فِشُردِه کَردَن، فِشُردِه کُنید، فِشُردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
농담하다
농담하다
شوخی کَردَن، شوخی، لَطیفِه گُفتَن
دیکشنری کره ای به فارسی