معنی 내쫓다
내쫓다
پراندن، جنّ گیری
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 내쫓다
내쉬다
내쉬다
بازدَم کَردَن، بازدَم
دیکشنری کره ای به فارسی
내리다
내리다
پایین آوَردَن، پیادِه شُدَن، بارگیری را مُتِوَقِّف کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
쫓다
쫓다
تَعقِیب کَردَن، اِجرا کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی