معنی 끼어들다
끼어들다
اظهار نظر کردن، مداخله کند
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 끼어들다
줄어들다
줄어들다
کَم شُدَن، کاهِش یابَد، کوچَک شُدَن، کاهِش یافتَن
دیکشنری کره ای به فارسی
뛰어들다
뛰어들다
غَرق کَردَن، پَرِش بِه داخِل
دیکشنری کره ای به فارسی