معنی 끈적거리는
끈적거리는
با احساس چسبناکی، چسبنده، چسبناک
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 끈적거리는
북적거리는
북적거리는
پُر جُنب و جوش، شُلوغ
دیکشنری کره ای به فارسی
끈적거리게
끈적거리게
بِه طُورِ چَسبناک، چَسبَندِه
دیکشنری کره ای به فارسی