معنی 깃발을 세우다
깃발을 세우다
پرچم زدن، پرچمی برافراشتن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 깃발을 세우다
전략을 세우다
전략을 세우다
تَدوین اِستِراتِژی کَردَن، اِستِراتِژی بِسازید
دیکشنری کره ای به فارسی
이론을 세우다
이론을 세우다
نَظَرِیِّه پَردازی کَردَن، یِک نَظَرِیِّه بِسازید
دیکشنری کره ای به فارسی
예산을 세우다
예산을 세우다
بُودجِه بَندی کَردَن، بُودجِه بِسازید
دیکشنری کره ای به فارسی