معنی 기어가다
기어가다
زحمت کشیدن، خزیدن، حالت خزیدن پیدا کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 기어가다
기어가는
기어가는
خَزَندِه، خَزیدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
들어가다
들어가다
وارِد شُدَن، وارِد کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی