معنی 근절하다
근절하다
از بین بردن، ریشه کن کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 근절하다
조절하다
조절하다
تَنظِیم کَردَن، تَنظِیم کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی
거절하다
거절하다
کاهِش دادَن، رَد کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
기절하다
기절하다
بیهوش شُدَن، غَش کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
절하다
절하다
تَعظیم کَردَن، کوتاهی
دیکشنری کره ای به فارسی