معنی 균형을 맞추다
균형을 맞추다
متعادل کردن، ایجاد تعادل، تعادل برقرار کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 균형을 맞추다
균형을 잡다
균형을 잡다
آرام و تَعَادُل داشتَن، تَعَادُل
دیکشنری کره ای به فارسی
운을 맞추다
운을 맞추다
قافیِه داشتَن، قافیِه
دیکشنری کره ای به فارسی