معنی 교차된
교차된
عبوری شده، عبور کرد
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 교차된
교차점
교차점
تَقَاطُع، عُبور اَز
دیکشنری کره ای به فارسی
교차의
교차의
عَرضی، مُتَقَاطِع
دیکشنری کره ای به فارسی
교차로
교차로
تَقَاطُع، چَهارراه
دیکشنری کره ای به فارسی