معنی 과식하다
과식하다
پرخوری کردن، پرخوری
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 과식하다
질식하다
질식하다
خَفِه کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
과식하게
과식하게
بِه طُورِ پُرخُوری، پُرخُوری
دیکشنری کره ای به فارسی
과중하다
과중하다
بار زیاد کَردَن، بیش اَز حَد بارگُذاری شُدِه اَست
دیکشنری کره ای به فارسی
과장하다
과장하다
اِغراق کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
번식하다
번식하다
تَولِید مِثل کَردَن، تَکثِیر کُنَند
دیکشنری کره ای به فارسی
일식하다
일식하다
گِرِفتِگی کَردَن، کُسُوف
دیکشنری کره ای به فارسی
인식하다
인식하다
شِناختَن، تَشخیص دَهَد
دیکشنری کره ای به فارسی
장식하다
장식하다
زینَت دادَن، تَزئِین کُنید، تَزئِین کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
이식하다
이식하다
کاشتَن، پِیوَند
دیکشنری کره ای به فارسی