معنی 경고하다
경고하다
توصیه کردن، هشدار دهد، هشدار دادن، احتیاط کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 경고하다
선고하다
선고하다
مَحکوم کَردَن، جُملِه
دیکشنری کره ای به فارسی
해고하다
해고하다
اِخراج کَردَن، آتَش، کیسِه زَدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
권고하다
권고하다
تَرغِیب کَردَن، تَوصِیَه می کُنَند
دیکشنری کره ای به فارسی
광고하다
광고하다
تَبلِیغ کَردَن، تَبلِیغ کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
경험하다
경험하다
تَجرُبِه کَردَن، تَجرُبِه
دیکشنری کره ای به فارسی
경찰하다
경찰하다
پُلیس را نَظارَت کَردَن، پُلیس
دیکشنری کره ای به فارسی
밀고하다
밀고하다
خِیانَت کَردَن، دُزدیدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
보고하다
보고하다
گُزارِش دادَن، گُزارِش دَهید
دیکشنری کره ای به فارسی
재고하다
재고하다
دُوبارِه بَررَسی کَردَن، تَجدیدِ نَظَر کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی