معنی 경고하는
경고하는
هشداردهنده، هشدار
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 경고하는
경고하다
경고하다
تَوصِیَه کَردَن، هُشدار دَهَد، هُشدار دادَن، اِحتیاط کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
경계하는
경계하는
هوشیار، هُشدار، مُراقِب
دیکشنری کره ای به فارسی