معنی 겸손하다
겸손하다
تواضع کردن، فروتن باش
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 겸손하다
훼손하다
훼손하다
خَراب کَردَن، آسیب، آسیب زَدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
겸손하게
겸손하게
با تَوَاضُع، فُروتَنانِه، بِه طُورِ مُتِواضِعانِه، بی تَظَاهُر
دیکشنری کره ای به فارسی