معنی 검사하다
검사하다
بازرسی کردن، بازرسی، مورد بررسی قرار دادن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 검사하다
조사하다
조사하다
بَررَسی کَردَن، بَررَسی کُنید، تَحقِیق کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
필사하다
필사하다
رونِوِشت بَرداری کَردَن، رونِویسی
دیکشنری کره ای به فارسی
방사하다
방사하다
تاباندَن، تابِش می کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی
인사하다
인사하다
سَلام دادَن، سَلام کَردَن، اَدایِ اِحتِرام کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
익사하다
익사하다
غَرق شدن
دیکشنری کره ای به فارسی
검토하다
검토하다
بازبینی کَردَن، بَررَسی کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
검증하다
검증하다
تَأیید کَردَن، تَأیید کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی
검열하다
검열하다
سانسور کَردَن، سانسور
دیکشنری کره ای به فارسی
검색하다
검색하다
جُستُجو کَردَن، جُستُجو کُنید
دیکشنری کره ای به فارسی