معنی 거절하다
거절하다
کاهش دادن، رد کردن
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 거절하다
조절하다
조절하다
تَنظِیم کَردَن، تَنظِیم کُنَد
دیکشنری کره ای به فارسی
근절하다
근절하다
اَز بِین بُردَن، ریشِه کُن کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
거주하다
거주하다
سَکَنِه گُذاری کَردَن، ساکِن، سُکونَت داشتَن
دیکشنری کره ای به فارسی
거부하다
거부하다
اِمتِناع کَردَن، رَد کَردَن، مُخالِفَت کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
거래하다
거래하다
مُعامِلِه کَردَن، مُعامِلِه، تَبادُل کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
기절하다
기절하다
بیهوش شُدَن، غَش کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
절하다
절하다
تَعظیم کَردَن، کوتاهی
دیکشنری کره ای به فارسی