معنی 개입하다
개입하다
مداخله کردن، مداخله کند
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 개입하다
수입하다
수입하다
وارِد کَردَن، وارِدات
دیکشنری کره ای به فارسی
삽입하다
삽입하다
قَرار دادَن، دَرج کُنید، دَرج کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
주입하다
주입하다
مَخلوط کَردَن، تَزرِیق کُنید، تَزرِیق کَردَن، نَهادَن
دیکشنری کره ای به فارسی
개혁하다
개혁하다
اِصلاح کَردَن، اِصلاح
دیکشنری کره ای به فارسی
개척하다
개척하다
پیشگام شُدَن، پیشگام
دیکشنری کره ای به فارسی
개조하다
개조하다
بازسازی کَردَن، بازسازی، دُوبارِه بازسازی کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی
개선하다
개선하다
بِهتَر شُدَن، بِهبود بَخشَد، بِهبود بَخشیدَن
دیکشنری کره ای به فارسی
개발하다
개발하다
تَوسِعَه دادَن، تَوسِعَه دَهَد
دیکشنری کره ای به فارسی
개막하다
개막하다
آغاز کَردَن، باز کَردَن
دیکشنری کره ای به فارسی